آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
اکران فیلم سینمایی «کفایت مذاکرات» به کارگردانی سهیل موفق، از پنجم آذر ۱۴۰۴ آغاز شد. این فیلم که پیش از این، حضور غیرمنتظرهای در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر داشت، نه به دلیل کیفیت هنری، بلکه به خاطر سطح کیفی پایینش، به عنوان یکی از «شگفتیهای» این دوره جشنواره ثبت شد. «کفایت مذاکرات» نمونهای بارز از یک پدیده دوگانه در سینمای امروز ایران است: از یک سو، محصولی کاملاً گیشهمحور که با تکیه بر فرمولهای تکراری و بازیگران شناختهشده، به دنبال جذب مخاطب عام است، و از سوی دیگر، آینهای از افول کیفی ژانر کمدی که سؤالهای بنیادینی درباره «سلیقه عمومی»، «مسئولیت هنرمند» و «معنای واقعی سرگرمی» پیش روی ما میگذارد.
خلاصه داستان: از استانبول تا رحم اجارهای
داستان فیلم حول محور شخصیتی به نام «نادر» (با بازی محسن کیایی) میچرخد که به طور ناگهانی از استانبول بازمیگردد و به خانه خواهر و شوهرخواهرش (با بازی مهران غفوریان و رویا میرعلمی) پناه میبرد. این بازگشت، سرآغاز یک سری درگیری و ماجراجویی میشود. طرح اصلی فیلم، پیشنهاد غیراخلاقی نادر به زنی به نام «مرضیه» است تا در ازای دریافت پول زیاد، رحم خود را به یک خانواده ثروتمند اجاره دهد. با این حال، همانند بسیاری از عناصر فیلم، این طرح نیز هیچگاه به صورت جدی و عمیق پیگیری نمیشود و در میان خردهروایتهای پراکنده و شوخیهای سطحی گم میشود.
تحلیل فیلمنامه: بزرگترین نقطه ضعف
قلب تپنده هر فیلم کمدی موفق، یک فیلمنامه منسجم، هوشمند و خندهدار است. «کفایت مذاکرات» فاقد چنین قلبی است. فیلمنامه این اثر را میتوان به یک «کمیت لنگان» تشبیه کرد که بیهیچ چفتوبست، منطق یا محاسبهای تا انتها پیش میرود. شخصیتپردازی نامنسجم: شخصیتهای فیلم نه کنشگر، که عروسکهایی در دست فیلمنامهنویس هستند که آنها را صرفاً در موقعیتهایی قرار داده تا لحظاتی تصنعی برای خنده ایجاد کند. نادر، شخصیت اصلی، آنقدر «نفرتانگیز» و بیعار ترسیم شده که هیچ نقطه ارتباطی برای همذاتپنداری یا حتی خندهٔ سالم با او باقی نمیماند. دیالوگهای فاقد عمق و خلاقیت: به جای شوخیهای هوشمندانه کلامی، شاهد تکیهکلامهای تکراری، کلمات نصفهونیمه و اشارههای جنسی مستقیم و مبتذل هستیم. فیلم فاقد آن ظرافت طنزی است که بتواند مخاطب را به خنده وادارد بدون آن که کرامت انسانی او یا شخصیتها را خدشهدار کند.
-
پیرنگ گمشده
فیلم به قدری درگیر حواشی و خردهروایتهای بیثمر میشود که خط اصلی داستان – یعنی ماجرای رحم اجارهای – در میانه راه کاملاً به فراموشی سپرده میشود. گرهگشاییها نه از دل شخصیتها و منطق دراماتیک، که با تصادفهای بیمنطق و آسان صورت میگیرد.
-
کارگردانی و اجرا: سردرگمی در اولین تجربه بزرگسال
- سهیل موفق که پیشینهای قابل قبول در سینمای کودک و نوجوان (با آثاری مانند «شکلاتی» و «پاستاریونی») دارد، در اولین تجربه ساخت کمدی برای بزرگسالان، به وضوح درمانده و ناآشنا به ظرایف این ژانر به نظر میرسد.
-
ریتم نامتعادل
فیلم فاقد ریتمی استاندارد برای یک کمدی است. برخی سکانسها، مانند صحنههای رقص و آواز، بیدلیل و بیحساب کشدار میشوند، در حالی که موقعیتهای بالقوه کمیک، فرصت شکوفایی نمییابند و سریع رها میشوند.
-
فقدان زبان بصری
فیلم از هویت بصری مشخصی برخوردار نیست. نماها و میزانسنها اغلب «زشت» (به معنای نازیبا و غیرحرفهای) هستند و تدوین نیز نتوانسته است به انسجام اثر کمک کند.
- بازیهای کلیشهای و بیروح: بازیگران اصلی فیلم، مهران غفوریان و محسن کیایی، در حال تکرار کلیشههایی هستند که بارها در آثار مشابه دیدهایم. غفوریان با اداهای اغراقآمیز و بدنی تکراری، و کیایی با شخصیتی منفعل و کماثر، نتوانستهاند حتی از سد پایینترین انتظارات نیز عبور کنند. حضور بازیگرانی مانند قدرتالله ایزدی نیز تنها برای پر کردن عریضه و تضمین فروش بیشتر است.
پرسشهای بنیادین: چرا چنین فیلمی در جشنواره فجر حضور داشت؟
یکی از بحثبرانگیزترین جنبههای «کفایت مذاکرات»، حضور آن در جشنواره فیلم فجر بود. این حضور، چند پرسش اساسی را برمیانگیزد: معیارهای گزینش چیست؟ اگر هدف جشنواره، نمایش بهترین و کیفیترین آثار سینمای ایران در یک سال است، حضور فیلمی که حتی در استانداردهای خود ژانر عامهپسند نیز «نمره قبولی نمیگیرد»، چه توجیهی دارد؟ آیا صرفاً پر کردن سبد «کمدی» جشنواره، به هر قیمتی، قابل قبول است؟
-
آسیبشناسی سلیقه عمومی
این فیلم، نمونهای از یک الگوی خطرناک است: تولید انبوه کمدیهای «فلهای» که هیچ اثر ماندگاری در ذهن مخاطب برجا نمیگذارند و تنها به «پایین آمدن سلیقه مخاطب» دامن میزنند. همانطور که یکی از منتقدان اشاره کرده، این فیلمها حتی به اندازه یک «جوک» هم در خاطر نمیمانند.
-
بازگشت شبح «فیلمهای شانه تخممرغی»
اصطلاح «فیلم شانه تخممرغی» به دهه ۸۰ بازمیگردد و به آثاری اطلاق میشد که به دلیل کیفیت بسیار پایین، شأن نمایش روی پرده سینما را نداشتند و نسخه دیویدی آنها در سوپرمارکتها و کنار شانههای تخممرغ به فروش میرسید. «کفایت مذاکرات» به وضوح یادآور همان دوران است. حذف بازار دیویدی، به ظاهر این گونه آثار را به سالنهای سینما کشانده، اما ماهیت آنها تغییری نکرده است.
فیلمنامه و ساختار روایی
فیلمنامه "کفایت مذاکرات" بزرگترین ضعف این اثر محسوب میشود. ساختار روایی فیلم فاقد انسجام لازم است و در بسیاری از بخشها شاهد پراکندگی روایی هستیم. خط داستانی اصلی که همان طرح اجاره رحم است، در میانه راه کاملاً فراموش میشود. شخصیتپردازی در فیلم بسیار سطحی و نامنسجم انجام شده است. شخصیت نادر با بازی محسن کیایی آنقدر نفرتانگیز ترسیم شده که امکان همذاتپنداری با او وجود ندارد. دیگر شخصیتهای فیلم نیز به صورت کلیشهای و فاقد عمق روانشناختی نمایش داده شدهاند. دیالوگنویسی فیلم نیز از مشکلات اساسی است. به جای طنز هوشمندانه و موقعیتسازی خلاقانه، شاهد تکیهکلامهای تکراری و شوخیهای مبتذل هستیم. این مسئله باعث شده فیلم نه تنها مخاطب خاص که حتی مخاطب عام را نیز راضی نکند.
کارگردانی و ریتم فیلم
کارگردانی سهیل موفق در این فیلم با چالشهای جدی روبرو بوده است. وی که پیشینه موفقی در سینمای کودک و نوجوان دارد، در اولین تجربه کارگردانی کمدی برای بزرگسالان نتوانسته است بر ظرایف این ژانر مسلط شود. ریتم فیلم کاملاً نامتعادل و ناهمگون است. برخی سکانسها مانند صحنههای رقص و آواز بیدلیل طولانی شدهاند، در حالی که موقعیتهای بالقوه کمیک فرصت شکوفایی نمییابند. این ناهماهنگی ریتمیک باعث خستگی مخاطب میشود. زبان بصری فیلم نیز فاقد هویت مشخص است. نماها و میزانسنها از زیباییشناسی سینمایی بیبهره هستند و تدوین نیز نتوانسته به انسجام اثر کمک کند. در کل، فیلم از نظر کارگردانی بسیار ضعیف و آماتور به نظر میرسد.
بازیگری و عملکرد بازیگران
بازیگری در "کفایت مذاکرات" نیز نتوانسته بر مشکلات فیلم غلبه کند. مهران غفوریان در حال تکرار کلیشههای همیشگی خود است. اداهای اغراقآمیز و حرکات تکراری بدن او دیگر برای مخاطب تازگی ندارد. محسن کیایی نیز در نقش منفعل و کماثری ظاهر شده که هیچگاه فرصت بروز نمییابد. شخصیت او آنقدر غیرجذاب و نامتعادل طراحی شده که حتی بازی قابل قبول کیایی نیز نمیتواند آن را باورپذیر کند. حضور بازیگران قدیمی مانند قدرتالله ایزدی نیز تنها برای پر کردن عریضه و تضمین فروش بیشتر بوده است. این بازیگران هیچ نقش موثری در پیشبرد داستان ندارند و حضورشان صرفاً تشریفاتی است.
طنز و رویکرد اجتماعی
طنز در "کفایت مذاکرات" از نوع طنز سطحی و مبتذل است. فیلم به جای استفاده از موقعیتسازی هوشمندانه و دیالوگنویسی خلاق، به شوخیهای جنسی مستقیم و تکیهکلامهای تکراری متوسل شده است. فیلم در پرداخت موضوع اجتماعی خود نیز کاملاً ناموفق عمل کرده است. طرح موضوع اجاره رحم که میتوانست زمینهساز نقد اجتماعی عمیقی باشد، در میان شوخیهای سطحی گم شده است. هیچیک از جنبههای اخلاقی و اجتماعی این موضوع به صورت جدی بررسی نمیشود. در نهایت، فیلم نه تنها موفق به ارائه طنز سالم و هوشمندانه نمیشود، بلکه با رویکرد سطحی خود به موضوعات حساس اجتماعی، بیاحترامی به مخاطب نیز میکند.
جایگاه در سینمای ایران و تاثیرات اجتماعی
"کفایت مذاکرات" نمونهای از یک الگوی خطرناک در سینمای ایران است: تولید انبوه آثار کممایه و گیشهمحور که هیچ ارزش هنری ندارند. این گونه فیلمها به تدریج سلیقه عمومی را تنزل میدهند. حضور این فیلم در جشنواره فیلم فجر سوالات جدی درباره معیارهای گزینش آثار مطرح کرده است. چگونه فیلمی با این سطح کیفی پایین توانسته به بخش مسابقه جشنواره معتبر فجر راه یابد؟ این مسئله نشان میدهد که معیارهای گزینش نیاز به بازنگری اساسی دارند. در کل، "کفایت مذاکرات" نه تنها یک شکست هنری است، بلکه هشداری است برای آینده سینمای ایران. ادامه این روند میتواند به افول کامل سینمای ملی و فراری دادن مخاطبان از سالنهای سینما بینجامد.
نتیجهگیری: وقتی «مذاکرات» به «کفایت» میرسد!
عنوان فیلم، «کفایت مذاکرات»، به شکلی کنایهآمیز، بهترین توصیف برای خود اثر است. این فیلم نشان میدهد که «مذاکره» بین کارگردان و اصول اولیه سینما، بین فیلمنامهنویس و منطق داستانی، و بین بازیگران و ایفای نقش حرفهای، به نقطه «کفایت» رسیده و دیگر هیچ حرف تازهای برای گفتن وجود ندارد. «کفایت مذاکرات» یک شکست هنری چندوجهی است. شکست در فیلمنامهنویسی، شکست در کارگردانی، شکست در بازیگری و در نهایت، شکست در احترام به شعور مخاطب. این فیلم نه تنها «شان خانواده» را – که کارگردان مدعی حفظ آن بوده – حفظ نکرده، بلکه شأن سینما به عنوان یک هنر و شأن ژانر کمدی را نیز زیر سؤال برده است. در نهایت، تماشاگر پس از دیدن این فیلم، با حس عمیق «بیهودگی» و «اتلاف وقت» از سالن سینما خارج میشود. این اثر، زنگ خطری است برای تمامی دستاندرکاران سینمای ایران: ادامه این روند تولید آثار کممایه و گیشهمحور، نه تنها به فرسایش سرمایه اجتماعی سینما میانجامد، بلکه در درازمدت، حتی مخاطب عام را نیز از سالنهای سینما فراری خواهد داد. گیشه موفق، نباید به بهای نابودی اعتبار هنری تمامعیار باشد.