آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:
منطقه خاورمیانه بار دیگر زیر سایه سنگین پیشبینی جنگ نفس میکشد. بر اساس گزارشهای تحلیلی بینالمللی، تهران به این جمعبندی رسیده که یک رویارویی هوایی دیگر با رژیم صهیونیستی در آینده نزدیک اجتنابناپذیر است. این گزاره، محور اصلی گزارشی است که مجله معتبر فوربس منتشر کرده است. بر اساس این تحلیل، ایران در پاسخ به این ارزیابی، استراتژی تسلیحاتی خود را بر محور «تولید انبوه موشکهای بالستیک» متمرکز کرده است. این تغییر جهت راهبردی نشان میدهد که تهران احتمالاً به دنبال ایجاد یک بازدارندگی تهاجمی و توانایی وارد کردن ضربات سنگین و گسترده در کوتاهترین زمان ممکن است.
سوال اصلی اینجاست: آیا این تحرکات نظامی به معنای آن است که سناریوی جنگ ۱۲ روزه خردادماه ۱۴۰۴ که با عملیات گسترده موشکی ایران علیه اهداف اسرائیلی آغاز شد و با واکنش محدود متقابل همراه بود، بار دیگر در حال تکرار است؟ در آن نبرد، ایران برای نخستین بار از خاک خود هزاران کیلومتر را طی کرد و دهها موشک بالستیک و پهپاد را به سمت اهداف در سرزمینهای اشغالی شلیک کرد. این حمله اگرچه در پدافند هوایی اسرائیل (عمدتاً با کمک متحدان) خنثی شد، اما از نظر سیاسی پیامی قوی درباره توانایی و اراده ایران برای مقابله مستقیم ارسال کرد. اکنون، تمرکز بر تولید انبوه موشک میتواند نشاندهنده درسگیری ایران از آن تجربه باشد: افزایش حجم آتش برای غلبه بر سامانههای پدافندی پیشرفته دشمن. هدف احتمالی، ایجاد ظرفیتی است که بتواند در یک درگیری کوتاه و شدید، خساراتی غیرقابل تحمیل به زیرساختهای حیاتی اسرائیل وارد کند.
از سوی دیگر، اسرائیل نیز بیکار ننشسته است. این رژیم پس از حمله خردادماه، تلاشهای خود برای تقویت پدافند هوایی چندلایه (به ویژه با سیستم «حزبالله» یا همان سیستم جدید دفاع موشکی) و همچنین افزایش همکاری اطلاعاتی و عملیاتی با متحدان منطقهای و فرامنطقهای خود را تشدید کرده است. در این میان، نقش بازیگران خارجی مانند آمریکا و قدرتهای اروپایی بسیار حیاتی است. آنها میتوانند با افزایش حضور نظامی یا ارائه تضمینهای امنیتی به اسرائیل، هزینه یک حمله گسترده را برای ایران به شدت افزایش دهند، یا با فشار بر تلآویو برای خودداری از اقدامات تحریکآمیز، از شعلهور شدن آتش جنگ جلوگیری کنند. آینده منطقه در هالهای از ابهام قرار دارد. تحلیل فوربس هشدار میدهد که منطق تولید انبوه تسلیحات تهاجمی، معمولاً منطق جنگ است، نه صلح. سوال این است که آیا دیپلماسی و مکانیسمهای مهار تنش میتوانند بر این منطق غلبه کنند، یا خاورمیانه بار دیگر در آستانه یک درگیری بزرگ با پیامدهای غیرقابل پیشبینی قرار گرفته است؟
تحلیل تغییر استراتژی نظامی ایران و منطق «تولید انبوه موشکهای بالستیک»
گزارش فوربس اشاره میکند که ایران استراتژی خود را از «تنوع بخشی» به سمت «تمرکز و تولید انبوه» تغییر داده است. این تغییر، یک تحول راهبردی عمیق است. منطق پشت این تصمیم میتواند چند لایه باشد:
- اولاً، پذیرش این واقعیت که در یک درگیری تمامعیار با یک دشمن مجهز به پدافند پیشرفته، حجم آتش و تعداد کلاهکها تعیینکننده است. تولید انبوه موشکهای بالستیک (که سرعت و قدرت تخریب بالاتری نسبت به پهپادها دارند) میتواند احتمال نفوذ از سد پدافندی دشمن را افزایش دهد.
- ثانیاً، این استراتژی یک پیام بازدارندگی واضح ارسال میکند: ایران آماده است در صورت لزوم، حملاتی با چگالی بسیار بالا را در زمان کوتاهی سازماندهی کند که هزینههای آن برای اقتصاد و زیرساختهای اسرائیل غیرقابل تحمل خواهد بود. این رویکرد، نسخه ارتقا یافتهای از «استراتژی ناوگان ارزان» در برابر «ناوگان گران» دشمن است.
- ثالثاً، تمرکز بر تولید انبوه میتواند نشاندهنده محدودیتهای فناورانه یا اقتصادی نیز باشد. به جای سرمایهگذاری بر روی فناوریهای بسیار پیچیده و گرانقیمت که نیازمند زمان طولانیتر هستند، ایران ممکن است ترجیح دهد بر روی تسلیحات اثباتشده و نسبتاً کمهزینهای که قابلیت ساخت سریع و انبوه دارند، متمرکز شود. این تصمیم، نشان از اولویتدهی به «کمیت» و «زمان» در شرایط اضطراری دارد.
ارزیابی کارایی موشکباران گسترده در برابر پدافند هوایی پیشرفته اسرائیل
اسرائیل دارای یکی از پیشرفتهترین و چندلایهترین سامانههای پدافند هوایی در جهان است که شامل «گنبد آهنین» (برای موشکهای کوتاهبرد)، «کمان داوود» یا و «پیکان طلایی» (برای موشکهای بالستیک در فضای بیرونی جو) میشود. سوال اصلی این است که آیا تولید انبوه موشکهای بالستیک میتواند بر این سد غلبه کند؟ از نظر تئوریک، یک حمله گسترده و همزمان با صدها موشک میتواند ظرفیت رهگیری سامانههای پدافندی را اشباع کند. به عبارت دیگر، اگر تعداد موشکهای شلیک شده از تعداد موشکهای رهگیر و ظرفیت آتش رادارها بیشتر باشد، برخی از موشکها به اهداف خود برخورد خواهند کرد. این استراتژی که به «حمله سهمگین» معروف است، محاسبه اصلی پشت افزایش تولید موشک است. با این حال، اسرائیل به این تهدید واقف است. این رژیم به طور مستمر در حال ارتقای سامانههای خود، افزایش تعداد پرتابگرها و ادغام بهتر دادههای دریافتی از متحدان (به ویژه آمریکا) است. همچنین، اقدامات پیشدستانه برای نابودی موشکها در انبارها یا پرتابگرهای متحرک پیش از شلیک، بخشی کلیدی از راهبرد دفاعی آن است. بنابراین، نتیجه یک حمله گسترده آینده، به رقابتی پیچیده بین «تعداد و تاکتیک موشکهای مهاجم» و «ظرفیت و هوشمندی پدافند مدافع» بستگی خواهد داشت.
نقشه احتمالی پدافندی ایران در برابر واکنش متقابل اسرائیل
در صورت وقوع درگیری، ایران باید انتظار یک واکنش متقابل احتمالی از سوی اسرائیل را داشته باشد. نقشه پدافندی ایران احتمالاً بر چند ستون استوار است:
- اول، پدافند هوایی متحرک و ثابت: سامانههایی مانند باور-۳۷۳، سامانههای موشکی S-300 و پانتسیر-اس۱ در اطراف تاسیسات حیاتی، مراکز شهری و سایتهای هستهای مستقر هستند. ایران ادعا میکند باور-۳۷۳ توانایی رهگیری اهداف بالستیک را دارد.
- دوم، پراکندگی و پنهانسازی: یکی از نقاط قوت ایران در موشکهای بالستیک، پرتابگرهای متحرک (TEL) است که شناسایی و انهدام آنها پیش از شلیک را بسیار دشوار میکند. این امر باعث افزایش بقای موشکها میشود.
- سوم، حضور در عمق خاک دشمن: ایران با شبکهای از متحدان در منطقه (مانند حزبالله لبنان) میتواند تهدیدی چندجبههای ایجاد کند و توجه و منابع پدافندی اسرائیل را منقسم نماید.
- چهارم، بازدارندگی از طریق تهدید متقابل: منطق اصلی ایران این است که هر حمله متقابل اسرائیل، با پاسخ سنگینتر و گستردهتر بعدی روبرو خواهد شد. این چرخه افزایشی، خود به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر حمله اولیه اسرائیل عمل میکند. با این حال، ضعف احتمالی ایران، تمرکز جغرافیایی برخی تاسیسات حساس است که میتواند آنها را در برابر حملات دقیق آسیبپذیر کند.
مقایسه شرایط کنونی با جنگ ۱۲ روزه خرداد ۱۴۰۴ و احتمال تکرار یا تشدید
جنگ خرداد ۱۴۰۴ چند ویژگی کلیدی داشت: محدود بودن دامنه جغرافیایی (عمدتاً موشکبارانی از ایران به اسرائیل و واکنش محدود اسرائیل به خاک ایران)، کنترل نسبی بر شدت درگیری، و عدم ورود مستقیم آمریکا به عنوان یک طرف جنگنده. سوال این است که آیا شرایط برای تکرار همان سناریو مهیاست؟ تفاوتهای عمدهای وجود دارد:
- اول، درسآموزی طرفین: هر دو طرف از آن درگیری درس گرفتهاند. ایران بر افزایش حجم آتش متمرکز شده و اسرائیل بر تقویت پدافند.
- دوم، تغییر بافت منطقه: تنش در جبهه لبنان بسیار بالاتر است و هر درگیری میتواند به سرعت به جنگی چندجبههای تبدیل شود.
- سوم، وضعیت داخلی اسرائیل: بیثباتی سیاسی و فشار افکار عمومی برای پاسخ قاطعتر میتواند مانع از کنترل دقیق سطح درگیری توسط رهبران اسرائیل شود.
بنابراین، احتمال تکرار دقیق همان سناریو کم است. در صورت وقوع درگیری جدید، احتمالاً با شدت بیشتر (تعداد موشکهای بیشتر، اهداف حیاتیتر)، دامنه جغرافیایی وسیعتر (شامل متحدان دو طرف در منطقه) و ریسک بالاتر برای از کنترل خارج شدن همراه خواهد بود. در واقع، سناریوی احتمالی، نسخه تشدیدشده و خطرناکتر جنگ خرداد است.
چشمانداز جنگ و صلح و عوامل تعیینکننده در جلوگیری از درگیری
آینده به تصمیمات رهبران دو طرف و محاسبات آنها بستگی دارد. از یک سو، منطق تولید انبوه تسلیحات و اعلام آمادگی برای جنگ، فضایی شبیه به «تنشزایی هدفمند» ایجاد میکند تا هزینه حمله احتمالی دشمن را بالا ببرد. از سوی دیگر، این اقدامات میتواند به «دور باطل امنیتی» دامن زده و ترس از حمله پیشدستانه را در طرف مقابل افزایش دهد. عوامل کلیدی که میتوانند از جنگ جلوگیری کنند عبارتند از:
-
مداخله دیپلماتیک قدرتمندان
نقش آمریکا، چین یا روسیه در ایجاد کانالهای ارتباطی غیرمستقیم و ارائه تضمینهای امنیتی به هر دو طرف.
-
کنترل متحدان منطقهای
توانایی تهران و تلآویو در مهار متحدان خود (مانند حزبالله یا گروههای بنیادگرا در کرانه باختری) برای جلوگیری از شعلهور شدن آتش از یک جبهه دیگر.
-
محاسبه عقلانی هزینه-فایده
اگر رهبران دو طرف به این نتیجه برسند که هزینه یک جنگ تمامعیار (تخریب زیرساختها، بیثباتی داخلی، سقوط اقتصادی) به مراتب از منافع احتمالی آن بیشتر است، ممکن است از لبه پرتگاه عقب نشینی کنند.
در نهایت، منطقه در یک دوره بسیار شکننده قرار دارد. گزارشهایی مانند گزارش فوربس، زنگ خطری است که نشان میدهد خطر درگیری، صرفاً یک احتمال نظری نیست، بلکه بر اساس تحرکات عینی در حال تبدیل شدن به یک گزینه عملیاتی در کابینه جنگ دو طرف است. جلوگیری از فاجعه، نیازمند خردمندی فوقالعاده، دیپلماسی چابک و شاید مقداری شانس است.