آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
تصور کنید دنیایی که در آن داروها بیشتر برای بدن شما عوارض داشته باشد. دنیایی که در آن علائم بیماری قلبی شما آنقدر "غیرعادی" تلقی شود که پزشکان در تشخیص آن دچار اشتباه شوند. چه میشد اگر محیط کار شما آنقدر سرد باشد که نتوانید روی کار خود تمرکز کنید؟ چه میشد اگر صندلی خودرویی که سوار میشوید، در هنگام تصادف، جان شما را کمتر از جان یک مرد حفظ کند؟ این ها سناریوهای تخیلی نیستند. این واقعیت روزمره زندگی میلیاردها زن در سراسر جهان است. واقعیتی که ریشه در یک حقیقت تاریخی و تلخ دارد: جهان بر اساس استانداردهای بدن و زندگی مردان طراحی و ساخته شده است. از آزمایشگاههای علمی گرفته تا محیطهای کاری، از بیمارستانها تا خودروهای شخصی، "انسان استاندارد" اغلب یک مرد در نظر گرفته میشود. این نادیده گرفتن سیستماتیک، تنها یک تبعیض اجتماعی نیست؛ یک تبعیض ساختاری مرگبار است.
جهان ساخته شده برای مردان
جامعه مدرن بر اساس ایدهها، نیازها و بدن مردان طراحی و ساخته شده است. از آزمایشگاههای علمی تا محیطهای کاری، از بیمارستانها تا خودروهای شخصی، "انسان استاندارد" اغلب یک مرد است. این نادیده گرفتن سیستماتیک زنان، یک تبعیض ساختاری است که سلامت، امنیت، ثروت و رفاه آنان را به طور سیستماتیک تحت تأثیر قرار میدهد. این مقاله با گردآوری شواهدی از حوزههای به ظاهر نامرتبط، تصویری هشداردهنده از گستردگی این مسئله ترسیم میکند. این مقاله به بررسی چندبعدی تبعیض سیستماتیک و ساختاری علیه زنان میپردازد. با استناد به شواهد گسترده از حوزههای عصبشناسی، پزشکی، طراحی محصولات، محیطکار و اقتصاد، استدلال میشود که "مرد" به عنوان هنجار و معیار استاندارد در نظر گرفته شده و این امر منجر به نادیده گرفتن، حذف و آسیبدیدن زنان در عرصههای مختلف شده است. این مقاله نشان میدهد که این تبعیض، صرفاً یک نیت بدخواهانه فردی نیست، بلکه نتیجه یک "مردمحوری" (Androcentrism) تاریخی و ریشهدار است که پیامدهای ملموس و گاه مرگباری برای نیمی از جمعیت جهان دارد.
علم ناقص؛ وقتی بدن مردان استاندارد میشود
عصبشناسی: جستجوی تفاوتها در دریایی از شباهتها
برای قرنها، دانشمندان در جستجوی تفاوتهای ذاتی مغز زنان و مردان برای توجیه کلیشههای جنسیتی بودند. با این حال، همانطور که دکتر آرمین رزنهان میگوید: «مغز زن و مرد، به دو شکل مجزا نیستند.» تفاوتهای ساختاری گزارششده، مانند اندازه ۱۱-۶ درصد بزرگتر مغز مردان، عمدتاً با اندازه بدن مرتبط است و در مقیاس کلی، این تفاوتها کوچک و ناچیز هستند. نکته حیاتی اینجاست که تمرکز بر تفاوتهای جزئی، ما را از یک واقعیت مهم دور میکند: بیماریهای مغزی به شدت تحت تأثیر جنسیت هستند.
-
شیوع متفاوت بیماریها
زنان بیشتر به افسردگی و میگرن مبتلا میشوند، در حالی که نرخ اسکیزوفرنی، اوتیسم و پارکینسون در مردان بالاتر است. آلزایمر در زنان با سرعت بیشتری پیشرفت میکند.
-
علل چندعاملی
این تفاوتها تلفیقی پیچیده از عوامل زیستشناختی (هورمونها، ژنتیک) و محیطی (فشارهای اجتماعی، استرس، نحوه تربیت) هستند. برای مثال، افزایش افسردگی در دختران در سن بلوغ میتواند هم ناشی از تغییرات هورمونی و هم مواجهه با استرسهای خاص اجتماعی باشد. حتی با پیشرفت فناوری مانند هوش مصنوعی که میتواند با دقت ۹۸ درصدی جنسیت را از روی اسکن مغز پیشبینی کند، سؤال اساسی این است: این تفاوتهای ریزساختاری چگونه واقعاً بر کیفیت زندگی و درمان بیماریها تأثیر میگذارند؟ هدف نباید اثبات برتری یکی بر دیگری، بلکه درک این تفاوتها برای ارائه درمانهای بهتر و شخصیتر است.
پزشکی و داروسازی: بیمار نادیده گرفته شده
سیستم پزشکی مدرن نمونه بارز تبعیض ساختاری است.
-
طراحی دارو
برای دههها، زنان از آزمایشات بالینی حذف میشدند. دلایل؟ "پیچیدگی" ناشی از نوسانات هورمونی قاعدگی و "نگرانی" درباره آسیب به باروری. نتیجه این شد که بدن مرد به عنوان مدل استاندارد داروسازی در نظر گرفته شد. پیامد: عوارض جانبی داروها در زنان به طور نامتناسبی بیشتر است، زیرا متابولیسم و ترکیب بدن آنان متفاوت است.
-
آموزش آناتومی
: در کتب درسی و مولاژهای آموزشی، بدن مرد به عنوان نماینده "انسان" نمایش داده میشود، در حالی که بدن زن اغلب تنها در بخش تولیدمثل مورد توجه قرار میگیرد. این امر منجر به یک "سوگیری دانشی" در بین پزشکان میشود. آنان آناتومی پیچیده و متفاوت لگن زنانه، تفاوت در تظاهرات بیماریها و حتی تفاوت در ساختار عضلات و اسکلت زنان را به خوبی نمیآموزند.
بیماری قلبی: قاتل خاموش با چهرهای زنانه
بیماری قلبی به عنوان قاتل شماره یک زنان، نمونهای کامل از شکاف دانشی است.
-
علائم غیرمعمول
در حالی که مردان معمولاً درد فشاری قفسه سینه را تجربه میکنند، زنان بیشتر با علائم "غیرتیپیک" مانند خستگی مفرط، تنگی نفس، تهوع و درد در پشت، فک یا شکم مراجعه میکنند.
-
تشخیص دیرهنگام
این علائم منجر به تشخیصهای اشتباه (مانند مشکل گوارشی یا استرس) و تأخیر در درمان میشود.
-
تفاوت در آنژیوگرافی
در مردان، انسداد در عروق بزرگ و اصلی رخ میدهد که در آنژیوگرافی به راحتی دیده میشود. در زنان، اغلب "بیماری عروق ریز" وجود دارد که در آنژیوگرافی استاندارد قابل مشاهده نیست و منجر به گزارش "نرمال" شدن نتایج، علیرغم وجود بیماری جدی، میشود.
-
درمان ناکافی
حتی پس از تشخیص، زنان درمانهای تهاجمی کمتری (مانند استنت یا جراحی بایپس) دریافت میکنند و داروهای کمتری برای آنان تجویز میشود. این مثال نشان میدهد چگونه یک سیستم که بر اساس مدل مردانه طراحی شده، مستقیماً به تشخیص نادرست و مرگومیر بالاتر در زنان منجر میشود.
طراحی جهان برای مردان؛ از خودرو تا دمای اتاق
محیطهای کاری: سرمایی برای زنان
تحقیقات پژوهشگران دانشگاه ماستریخت نشان میدهد استانداردهای دمایی در اغلب ساختمانهای اداری بر اساس مدل سوخت و ساز یک مرد ۴۰ ساله با وزن ۷۰ کیلوگرم تنظیم شدهاند. از آنجا که متابولیسم پایه زنان به طور متوسط ۲۰ تا ۳۵ درصد کمتر از مردان است، دمای "راحت" برای آنان حدود ۳ درجه سانتیگراد (۵ درجه فارنهایت) گرمتر است. این امر منجر به ناراحتی مداوم و کاهش بهرهوری زنان در محیط کار میشود.
طراحی محصولات: ایمنی نابرابر
-
خودروها
برای دههها، آدمکهای مورد استفاده در تست تصادف (دامی) بر اساس آناتومی مردان طراحی میشدند. این در حالی است که بدن زنان از نظر قد، جثه، تراکم استخوان و فاصله از فرمان متفاوت است. شرکت ولوو، از پیشگامان این حوزه، از دهه ۹۰ میلادی با استفاده از آدمکهای زنانه و تحقیقات گسترده روی تصادفات واقعی، سیستمهایی مانند WHIPS (محافظت در برابر آسیب شلاقی) را توسعه داده که به طور خاص از گردن و ستون فقرات زنان محافظت بیشتری میکند. این شرکت ثابت کرده که ایمنی باید برای همه باشد، نه فقط برای مردان.
-
سایر محصولات
طراحی کیبوردهای استاندارد، ابزارهای صنعتی و حتی سلاحهای گرم اغلب برای اندازه و قدرت دست مردان بهینه شدهاند و استفاده از آنان را برای زنان دشوار یا ناامن میکنند.
اقتصاد ناعادلانه؛ شکاف دستمزد و بار کار بیمزد
شکاف دستمزد: چرا زنان کمتر درمیآورند؟
بر اساس مجمع جهانی اقتصاد، زنان به طور متوسط تنها ۵۴ درصد دستمزد مردان را دریافت میکنند. پروفسور لورا تایسون این شکاف را ناشی از مجموعهای پیچیده از عوامل میداند:
-
تفاوت در انتخاب شغل
زنان به دلیل کلیشهها و فشارهای اجتماعی، بیشتر به مشاغل کمدرآمدی مانند آموزش و پرورش سوق داده میشوند، در حالی که مردان در مشاغل پردرآمدتری مانند مهندسی حضور دارند.
-
اشتغال پارهوقت
۵۷ درصد از کارکنان پارهوقت جهان را زنان تشکیل میدهند. این امر اغلب پاسخی به مسئولیتهای خانوادگی است و منجر به درآمد کمتر، مزایای محدود و فرصتهای ناچیز برای پیشرفت میشود.
-
جریمه مادری
این مهمترین عامل است. با تولد هر فرزند، زنان به طور متوسط ۷ درصد از درآمد خود را از دست میدهند، در حالی که درآمد مردان اغلب افزایش مییابد. زنان پس از فرزندآوری مجبور به کاهش ساعت کار، رد کردن فرصتهای شغلی پرزحمت یا ترک کامل نیروی کار میشوند.
-
تبعیض خالص
حتی با وجود تحصیلات، تجربه و موقعیت شغلی یکسان، زنان به دلیل کلیشهها و سوگیریهای ناخودآگاه، دستمزد کمتری دریافت میکنند. در ایران، این شکاف به طور متوسط ۲۰ درصد و در سطوح مدیریتی به ۲۵ درصد میرسد.
کار بیمزد: موتور نامرئی اقتصاد
زنان در سراسر جهان، ۱۱ میلیارد ساعت در روز را صرف کار بدون دستمزد میکنند. این شامل:
-
کار خانگی
پختوپز، نظافت، خرید.
-
کار مراقبتی
مراقبت از کودکان، سالمندان و بیماران.
این کار، زیربنای ضروری برای عملکرد اقتصاد است؛ بدون آن، نیروی کار مرد قادر به فعالیت نخواهد بود. با این حال، این فعالیتها در محاسبه تولید ناخالص داخلی (GDP) لحاظ نمیشوند و از نظر اقتصادی "نامرئی" هستند. فیلیس دین، آماردان بریتانیایی، در دهه ۱۹۴۰ به این مشکل اشاره کرد، اما سیستم استاندارد جهانی که توسط ریچارد استون تنظیم شد، این کار را نادیده گرفت. این نامرئیسازی، ارزش عظیم اقتصادی تولید شده توسط زنان را مخفی کرده و آنان را در معرض "مسئولیت مضاعف" قرار میدهد: کار تماموقت در بیرون از خانه، به همراه یک شیفت کاری تماموقت دیگر در داخل خانه. این امر منجر به استرس، فرسودگی و افسردگی بیشتر در زنان شاغل میشود.
موانع ساختاری و راهحلهای پیشرو
موانع حضور در عرصههای بالا
حضور کمرنگ زنان در پستهای مدیریتی و راهاندازی کسبوکارها تنها به دلیل عدم تمایل آنان نیست. عوامل ساختاری متعددی نقش دارند:
-
سقف شیشهای
ذهنیتهای تبعیضآمیز در فرآیند استخدام و ارتقا.
-
کمبود الگو
نبود زنان در موقعیتهای رهبری، چرخه معیوبی ایجاد میکند.
-
کمبود اعتمادبهنفس ناشی از جامعهپذیری
همانطور که زهرا عمرانی اشاره میکند، زنان ممکن است به دلیل نحوه تربیت، اعتمادبهنفس کمتری برای قبول ریسکهای بزرگ داشته باشند.
-
عدم اعتماد سرمایهگذاران
سرمایهگذاران اغلب به طور ناخودآگاه به طرحهای کسبوکار ارائه شده توسط زنان کمتر اعتماد میکنند.
راهحلها: حرکت به سوی برابری سیستمی
-
پزشکی و علم مبتنی بر جنسیت
الزام به مشارکت زنان در آزمایشات بالینی و تجزیه و تحلیل دادهها بر اساس جنسیت. بازنگری در کتب درسی و برنامههای درسی پزشکی برای انعکاس کامل آناتومی و فیزیولوژی زنان.
-
طراحی فراگیر
در نظر گرفتن تنوع اندامها در طراحی محصولات، از خودرو و تجهیزات اداری تا ابزارهای کار.
-
سياستهای خانوادگی عادلانه
مرخصی والدین با حقوق برای هر دو والد، توسعه مراکز مراقبت از کودک با قیمت مناسب، و انعطافپذیری در ساعت کاری.
-
شفافیت دستمزد
قانونی کردن شفافیت در سطح دستمزدها برای افشای شکافهای جنسیتی.
-
تبعیض مثبت
همانطور که زهرا عمرانی میگوید، از آنجا که برای قرنها تبعیض مثبت به نفع مردان وجود داشته، اقدامات جبرانی میتواند به ایجاد یک زمین بازی برابر کمک کند. این میتواند شامل سهمیهبندی برای زنان در هیئتمدیرهها یا برنامههای ویژه آموزشی باشد.
-
تغییر فرهنگ کاری
شرکتها میتوانند با سیاستگذاری آگاهانه، مانند آنچه در شرکتهای داتین و شاتل تجربه شده، فضایی ایجاد کنند که در آن زنان فرصت رشد و رهبری داشته باشند.
-
بازتعریف GDP و ارزشگذاری کار بیمزد
همانطور که مرلین وارینگ استدلال کرد، باید معیارهای جدیدی مانند "پیمایشهای زمان" را برای سنجش و به رسمیت شناختن ارزش اقتصادی کار بیمزد زنان به کار گرفت.
تحلیل نهایی موضوع در 5 محور
شکاف دانشی در علم پزشکی
پایهایترین مشکل، نادیده گرفتن تفاوتهای زیستشناختی در تحقیقات است. دهههاست که بدن مرد به عنوان مدل استاندارد تحقیقات پزشکی و آزمایشات دارویی استفاده شده است. این امر به دلیل نگرانی از تأثیر چرخه قاعدگی بر دادهها و ریسکپذیری کمتر محققان صورت گرفته است. پیامد این نگاه، تولید داروهایی است که متابولیسم و فیزیولوژی متفاوت زنان در نظر گرفته نشده است. بنابراین، زنان عوارض جانبی بیشتری از داروها تجربه میکنند و اثربخشی درمان برای آنان قابل پیشبینیتر نیست. این شکاف دانشی در آموزش آناتومی نیز مشهود است. تمرکز بر بدن مرد به عنوان نرم، منجر به تربیت پزشکانی میشود که با آناتومی پیچیده و تفاوتهای بدن زنانه به طور کامل آشنا نیستند.
طراحی محصولات و محیطهای ناامن
طراحی بسیاری از محصولات، بدون در نظر گرفتن ابعاد فیزیکی و فیزیولوژی زنان انجام شده است. واضحترین مثال، صنعت خودروسازی است که برای decades از آدمکهای تست تصادف مردانه استفاده کرده است. این امر باعث شده تا ویژگیهای ایمنی خودروها، مانند کمربندها و کیسههای هوا، برای بدن کوچکتر و با تراکم استخوان متفاوت زنان، بهینه نباشد. در نتیجه، زنان در معرض خطر بالاتری از آسیبهای جدی در تصادفات هستند. حتی محیطهای کاری مانند ادارات، با استانداردهای سوخت و ساز بدن مردان تنظیم میشوند که منجر به سرمای دائمی و کاهش بهرهوری برای زنان میشود.
شکاف اقتصادی سیستماتیک
شکاف دستمزد بین زنان و مردان تنها یک مسئله فرهنگی نیست، بلکه ریشه در ساختارهای اقتصادی دارد. "جریمه مادری" به وضوح نشان میدهد که چگونه سیستم اقتصادی، بار فرزندآوری را تنها بر دوش زنان میگذارد. زنان پس از فرزندآوری، اغلب مجبور به کاهش ساعت کار یا اشتغال پارهوقت میشوند که مستقیماً بر درآمد و فرصتهای پیشرفت شغلی آنان تأثیر منفی میگذارد. این در حالی است که درآمد مردان پس از پدر شدن، اغلب افزایش مییابد. علاوه بر این، مشاغل با سلطه زنان، مانند آموزش و پرورش، عموماً از ارزشگذاری اقتصادی کمتری برخوردارند و دستمزدهای پایینتری دارند که این خود شکاف درآمدی را تشدید میکند.
بار نامرئی کار بدون مزد
حجم عظیم کار بدون دستمزد زنان، موتور پنهان اقتصاد جهانی است. این کارها که شامل مراقبت از کودکان، سالمندان، بیماران و کارهای خانه میشود، در محاسبات اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی لحاظ نمیشوند. این نامرئیسازی، منجر به کمارزششماری عظیمترین بخش مشارکت اقتصادی زنان میشود. این کار نه تنها زمان و انرژی زنان را مصرف میکند، بلکه آنان را با "مسئولیت مضاعف" مواجه میسازد. مسئولیت مضاعف به معنای انجام یک شیفت کاری کامل در بیرون از خانه، به همراه یک شیفت کاری کامل دیگر در داخل خانه است که منجر به فرسودگی شدید، استرس و تأثیر منفی بر سلامت روان زنان میشود.
موانع ساختاری در مسیر پیشرفت
حضور کمرنگ زنان در پستهای مدیریتی و رهبری، تنها به انتخابهای فردی مربوط نمیشود. "سقف شیشهای" نمادی از موانع نامرئی ساختاری است که مانع از پیشرفت حرفهای زنان میشود. این موانع شامل سوگیریهای ناخودآگاه در فرآیندهای استخدام و ارتقا، فقدان شبکههای حرفهای قدرتمند (Old Boys' Club) و فرهنگهای کاری است که انعطافپذیری لازم برای تعادل بین کار و زندگی را ندارند. حتی زمانی که زنان به عرصه کارآفرینی وارد میشوند، با موانعی مانند دسترسی سختتر به سرمایه و سرمایهگذاران مواجه میشوند که به طرحهای کسبوکار آنان کمتر اعتماد میکنند.
نتیجهگیری: از حاشیه به مرکز
تبعیض علیه زنان یک اتهام اخلاقی صرف نیست؛ یک واقعیت قابل اندازهگیری و سیستماتیک است که ریشه در این پیشفرض دارد: "مرد، معیار انسانیت است." این مردمحوری تاریخی، خود را در علم ناقص، طراحیهای خطرناک، اقتصاد ناعادلانه و فرهنگ کاری محدودکننده نشان میدهد. نتیجه، جهانی است که برای زنان کمتر کار میکند: جهانی که داروهایش برای آنان عوارض بیشتری دارد، بیماریهایش دیرتر تشخیص داده میشود، خودروهایش برای آنان ناامنتر است، و اقتصادش کار عظیم آنان را نامرئی و بیارزش میشمرد. خروج از این وضعیت، نیازمند یک تغییر پارادایم است. این تغییر، نه با شعار، بلکه با اصلاح سیستمها ممکن میشود:
از آزمایشگاههای تحقیقاتی و کلاسهای درس پزشکی گرفته تا هیئتهای مدیره شرکتها و اتاقهای طراحی محصول. توانمندسازی زنان تنها یک مسئله عدالت اجتماعی نیست، بلکه یک ضرورت اقتصادی و انسانی است. هیچ جامعهای نمیتواند با نادیده گرفتن نیمی از استعدادها، سرمایههای انسانی و نیروی مولد خود، به توسعهای پایدار و فراگیر دست یابد. زمان آن فرا رسیده که جهان را نه بر اساس معیارهای یک جنس، بلکه برای تمامی انسانها بازطراحی کنیم.