آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
گییرمو دلتورو در آخرین اثر سینمایی خود، بار دیگر ثابت میکند که استاد پیوند زدن جهان تاریک و خیالانگیز با عمیقترین مفاهیم انسانی است. «فرانکشتاین» او نه یک اقتباس وفادارانه از رمان مری شلی، بلکه تفسیری شخصی و پرجزئیات از اسطوره مدرن آفرینش و طردشدگی است. این فیلم که در اکتبر ۲۰۲۵ در سینماها و سپس از نتفلیکس پخش خواهد شد، با بازی درخشان اسکار آیزاک در نقش ویکتور فرانکشتاین و جیکوب الوردی در نقش مخلوق، اثری خیرهکننده از نظر بصری و تکاندهنده از نظر عاطفی خلق کرده است.
تفسیری نو از یک اسطوره آشنا
دلتورو در این اثر، همانند بسیاری از فیلمهای پیشین خود، بر پیچیدگیهای اخلاقی و تنش بین آفریننده و آفریده تمرکز میکند. اما آنچه این بازآفرینی را متمایز میکند، تغییر تمرکز از هیولا به عنوان نماد ترس، به موجودی عمیقاً آسیبپذیر و انسانی است. مخلوق دلتورو - با طراحی ظاهری که هم زیبایی کلاسیک و هم زشتی بخیهخورده را در خود دارد - بیشتر از آنکه تجسم شر باشد، قربانی بیگناهی است که در چرخه شرارتهای بشر گرفتار شده است.
زیباییشناسی گوتیک و طراحی خیرهکننده
فیلم در فضایی کاملاً گوتیک و با طراحی تولیدی چشمگیر از تامارا دِورل غوطهور است. از عمارت مجلل کودکی ویکتور تا آزمایشگاه تاریک و متروکه او، هر صحنهای گویی تابلویی زنده از نقاشیهای رمانتیک اروپایی است. طراحی لباسهای کیت هاولی نیز سهم بسزایی در خلق این جهان دارد؛ لباسهایی چنان دقیق و پرجزئیات که خود روایتی جداگانه از شخصیتها و دوران آنها ارائه میدهند.
عملکرد بازیگران: از خودشیفتگی تا معصومیت
اسکار آیزاک در نقش ویکتور فرانکشتاین، تصویری از یک نابغه خودشیفته و ویرانشده ارائه میدهد که در پی جبران فقدانهای کودکی و فرار از سایه پدری ستمگر (با بازی چارلز دنس) است. در مقابل، جیکوب الوردی در نقش مخلوق، عملکردی تحسینبرانگیز دارد و موفق میشود تنها از طریق زبان بدن و نگاه، تمامی طیفهای عاطفی از معصومیت کودکانه تا خشم ویرانگر را انتقال دهد.
فراتر از اقتباس: روایتی از جامعه معاصر
اگرچه فیلم در دوره تاریخی داستان اصلی روایت میشود، اما مضامین آن به شدت با جهان معاصر مرتبط است. ناتوانی در پذیرش تفاوت، خشونت نهادینه شده، و جستجوی هویت در جهانی که بیرحمی را عادی سازی کرده است، از درونمایههای اصلی فیلم هستند. صحنههای تعامل مخلوق با پیرمرد نابینا (دیوید برادلی) از تاثیرگذارترین لحظات فیلم هستند و به خوبی تضاد بین دیدن با چشم و دیدن با قلب را به تصویر میکشند.
نقاط قوت و ضعف
فیلم با مدت زمان ۱۴۹ دقیقهای خود گاه احساس سنگینی و تراکم بیش از حد میدهد. برخی از صحنهها میتوانستند با ایجاز بیشتری روایت شوند. همچنین، با وجود عملکرد قدرتمند میا گاث در نقش الیزابت، این شخصیت تا حدی در کلیشه زن ناجی و مراقب محبوس مانده است.
جمعبندی
«فرانکشتاین» دلتورو ممکن است از نظر فنی کاملترین اثر کارنامه او نباشد، اما بدون شک یکی از اصیلترین و شخصیترین آثارش محسوب میشود. این فیلم نه تنها احترام عمیق کارگردان به منبع اصلی را نشان میدهد، بلکه توانایی او در بازتعریف اسطورههای کهن برای مخاطب معاصر را به نمایش میگذارد. در نهایت، «فرانکشتاین» دلتورو فیلمی است درباره مسئولیت پدران در قبال فرزندان، چه آنانی که از خون به دنیا میآیند و چه آنانی که از رویای جاودانگی متولد میشوند. این فیلم با وجود تمام تاریکی و خشونتش، در نهایت روایتی است امیدبخش از امکان بخشش و رستگاری - نه از طریق کمال، بلکه از طریق پذیرش نقصهای خود و دیگران.