سه شنبه / ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ / ۲۳:۵۵
کد خبر: 29698
گزارشگر: 548
۲۴۵
۰
۰
۵
چرا دو سال اول رابطه، آزمون اصلی عشق پایدار است؟

​چرخه زیست‌شناختی عشق

​چرخه زیست‌شناختی عشق
عشق، نه یک احساس ثابت بلکه فرآیندی پویا و زیست‌شناختی است که در طول زمان دستخوش تغییر می‌شود. پژوهش‌های پیشگامان این حوزه چون «هلن فیشر» و «رابرت استرنبرگ» نشان می‌دهد که عشق در روابط انسانی، سه مرحلهٔ متمایز دارد: شهوت، جذب و دلبستگی. این مقاله با تمرکز بر تغییرات هورمونی و روانی، به نقش میل جنسی، پیوند عاطفی و آزمون‌گری دو سال نخست رابطه می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه عشق ابتدایی می‌تواند (یا نمی‌تواند) به عشقی بالغ و پایدار تبدیل شود.

آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:

کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - وقتی عاشق می‌شوید، مغز شما دستخوش تغییراتی می‌شود که شباهت عجیبی به اعتیاد دارد. تحقیقات fMRI نشان می‌دهد مناطق فعال مغز عاشق، دقیقاً همان نواحی هستند که در مصرف کوکائین روشن می‌شوند. اما این آتش اولیه چگونه به گرمای ماندگار تبدیل می‌شود؟

عاشق شدن، یا وارد شدن به یک فرآیند شیمیایی؟

آغاز یک رابطهٔ عاشقانه، ترکیبی از شور، شیفتگی و کشف تازه است. اما آنچه ما "عشق" می‌نامیم، در واقع آغاز یک واکنش پیچیدهٔ زیستی‌ و روانی در مغز انسان است. ضربان قلب بالا می‌رود، تمرکز از بین می‌رود، و فرد محبوب به مرکز توجه مغز ما تبدیل می‌شود. اما آیا این وضعیت هیجانی تا ابد پایدار می‌ماند؟ علم پاسخ دیگری دارد: عشق، مرحله دارد؛ و هر مرحله با تغییراتی در مغز و رفتار همراه است.

سه مرحله عشق از منظر علم اعصاب و روان‌شناسی

۱. شهوت (Lust): میل آغازین جنسی

در نخستین مرحله، میل جنسی نقش کلیدی دارد. هورمون‌های تستوسترون و استروژن میل به نزدیکی و برانگیختگی فیزیکی را تقویت می‌کنند. این کشش خام، زیربنایی است برای شکل‌گیری پیوند ابتدایی. رابطه جنسی در این دوره ابزاری است برای جذب، اما هنوز از عمق روانی برخوردار نیست.

۲. جذب (Attraction): شور و شیفتگی

مرحله دوم، اوج تجربهٔ عاشقانه است. سطح دوپامین و نوراپی‌نفرین در مغز افزایش می‌یابد و حس «نشئگی احساسی» ایجاد می‌کند. احساسی که شباهت شیمیایی زیادی با اعتیاد دارد. افراد در این دوره معمولاً رابطه جنسی مکرر، هیجانی و پرشور دارند؛ چرا که مغز با هر تماس، پاداش عصبی دریافت می‌کند. سروتونین پایین می‌آید، تمرکز بر معشوق بالا می‌رود، و احساس "فقط او" بودن شکل می‌گیرد.

۳. دلبستگی (Attachment): پیوند پایدار و عمیق

حدود ۱۲ تا ۲۴ ماه پس از آغاز رابطه، مغز به مرحله سوم وارد می‌شود. اکنون جای دوپامین را اکسی‌توسین (هورمون نوازش و اعتماد) و وازوپرسین (هورمون پیوند و حفاظت) می‌گیرد. رابطه جنسی در این دوره اگرچه کمتر پرشور، اما عمیق‌تر و آگاهانه‌تر است. زوج‌ها در این مرحله احساس امنیت، نزدیکی روانی و تعهد پیدا می‌کنند؛ چیزی که در زبان علمی، دلبستگی پایدار نام دارد.

دو سال نخست: گذرگاه عشق یا پایان رؤیا؟

تحقیقات گسترده نشان می‌دهد که بسیاری از روابط عاشقانه، در فاصله ۱۸ تا ۲۴ ماه نخست، یا وارد فاز دلبستگی می‌شوند یا رو به زوال می‌روند. اگر رابطه صرفاً بر پایه جذابیت جسمانی یا هیجانات لحظه‌ای بنا شده باشد، با فروکش کردن تحریک شیمیایی مغز، احساس پوچی یا بی‌معنایی در رابطه پدیدار می‌شود. اما اگر رابطه از ابتدا بر پایه شناخت، صمیمیت، گفت‌وگو و احترام شکل گرفته باشد، مرحله سوم نه پایان، بلکه آغاز یک عشق بالغ است. در این نوع رابطه، رابطه جنسی نیز از ابزاری برای تحریک، به زبانی برای ابراز مهر، حمایت، و تداوم پیوند عاطفی تبدیل می‌شود.

رابطه جنسی در طول زمان: از شعله‌وری تا گرمای پایداری

تصور نادرستی وجود دارد که کاهش میل جنسی نشانه سردی یا شکست رابطه است. در واقع، کاهش دفعات یا شدت صرفاً نشانهٔ ورود به مرحله‌ای بالغ‌تر از رابطه است؛ جایی که رابطه جنسی، وسیله‌ای برای تعمیق اعتماد و تقویت همدلی می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد که زوج‌هایی که در این مرحله، نسبت به نیازهای یکدیگر آگاه‌تر هستند و درباره خواسته‌ها و احساسات جنسی خود صحبت می‌کنند، رضایت جنسی و عاطفی بیشتری تجربه می‌کنند.

نتیجه‌گیری: عشق، یک فرآیند تکاملی است

عشق واقعی نه در اوج هیجان، بلکه در پذیرش تفاوت‌ها، در حل تعارضات، و در صمیمیت روزمره شکل می‌گیرد. دو سال نخست، تنها مقدمه‌ای است برای آزمودن پایداری یک رابطه؛ نه از منظر شوق، بلکه از منظر بلوغ روانی. اگر بخواهیم رابطه‌ای پایدار بسازیم، باید بپذیریم که عشق نیز مانند هر موجود زنده‌ای، رشد می‌کند، تغییر می‌کند و نیاز به مراقبت دارد. رابطه جنسی، شور و دلبستگی همه بخشی از این چرخه‌اند؛ نه پایان، بلکه مسیر.

کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده
https://www.asianewsiran.com/u/gB3
اخبار مرتبط
جوانی در بسیاری از فرهنگ‌های جهان به‌عنوان دوره‌ای طلایی از زندگی ستایش می‌شود، اما در برخی جوامع، به‌ویژه در شرق آسیا، به یک وسواس فرهنگی تبدیل شده است. این مقاله نگاهی دارد به ریشه‌ها، پیامدها و نگاهی متفاوت از دل گفته‌ای از یوکو اونو، هنرمند ژاپنی که خود در دهه‌ی نهم زندگی‌اش است. وقتی یوکو اونو در جمله‌ای ماندگار گفت: «بعضی‌ها در ۱۸ سالگی پیر هستند و بعضی در ۹۰ سالگی جوان... زمان مفهومی‌ست که انسان‌ها خلق کرده‌اند»، شاید قصد داشت ما را به بازنگری در برداشت‌مان از "عمر" و "پیری" دعوت کند. اما آیا همه‌ی فرهنگ‌ها آمادگی پذیرش چنین دیدگاهی را دارند؟
در زندگی هر انسانی، آرزوهایی وجود دارند که همچون ستارگان دوردست، در آسمان ذهن می‌درخشند. اما تنها برخی از افراد موفق می‌شوند این نقاط نورانی را به مقصدی واقعی و ملموس در زندگی خود تبدیل کنند. تفاوت این افراد نه در داشتن آرزو، بلکه در شیوه‌ی برخورد با آن است. آرزو زمانی قدرت می‌گیرد که از حالت خیال‌پردازی بیرون آمده و وارد قلمرو عمل شود. در این مسیر، چهار گام اساسی وجود دارد که می‌توان آن را فرایند «تبدیل آرزو به واقعیت» نامید.
وسواس کنترل در روابط، نشانه‌ای هشداردهنده از کمبود اعتماد به نفس است، نه نشانه عشق. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که دائماً شریک عاطفی خود را زیر نظر می‌گیرند، در واقع از ترس عمیق طردشدگی رنج می‌برند. خبر خوب این است که این الگوی مخرب قابل تغییر است.
آمارهای رسمی نشان می‌دهند: بیش از ۶۰% ازدواج‌های ثبت‌شده در ۵ سال اخیر به طلاق یا زندگی‌های سمی منجر شده‌اند! کارشناسان هشدار می‌دهند: «ازدواج بدون آمادگی مالی و روانی، خودکشی تدریجی است.» در جامعه‌ای گرفتار تورم، فروپاشی اعتماد، بحران روان و فقر فرهنگی، ازدواج نه‌تنها راه‌حلی برای آرامش نیست، بلکه خود به مسئله‌ای بحران‌زا بدل شده است. اگر به فکر آینده‌اید، این مقاله را پیش از تصمیم به ازدواج بخوانید؛ شاید نجات پیدا کنید.
فرزندآوری تصمیمی عظیم و انسانی است، نه یک راه‌حل برای پر کردن خلأ عاطفی یا جلب رضایت اطرافیان. کودک انسانی مستقل با نیازهای عمیق مادی، روانی، تربیتی و اجتماعی‌ست، نه موجودی جادویی که با آمدنش برکت می‌آورد. نداشتن بلوغ روانی، بی‌ثباتی رابطه زوجین یا نبود برنامه‌ریزی دقیق می‌تواند آینده کودک را به خطر بیندازد. بسیاری از والدینی که با خوش‌خیالی و تکیه به جملات خرافی چون «بچه خودش روزیشو میاره» اقدام به فرزندآوری کرده‌اند، پس از مدتی درگیر استیصال، فشار اقتصادی و روانی می‌شوند. اما در فرهنگی که انتقاد از این تصمیم تابو محسوب می‌شود، آن‌ها ناچارند با لبخندهای تصنعی زندگی‌شان را ادامه دهند؛
در سال‌های اخیر، هم‌زمان با رشد بی‌سابقه‌ی شبکه‌های اجتماعی، تمایل به جراحی‌های زیبایی در میان جوانان افزایش نگران‌کننده‌ای یافته است. این تحقیق بر مبنای تحلیل جامعه‌شناختی، روان‌شناسی اجتماعی، و بررسی وضعیت مقررات پزشکی، به بررسی نقش تبلیغات اغواگرانه، سوشال‌مدیا، و سودجویی برخی پزشکان در افزایش جراحی‌های غیرضروری پرداخته و راه‌حل‌هایی مبتنی بر سیاست‌گذاری، آموزش رسانه‌ای و اخلاق پزشکی ارائه می‌دهد.
در روزگاری نه‌چندان دور، جوانان رسیدن به سن ازدواج را نقطه عطفی در زندگی خود می‌دانستند؛ اما حالا با وجود میل درونی برای تشکیل خانواده، بسیاری از پسرانِ آماده ازدواج، از ورود به این مسیر سر باز می‌زنند. چرا؟ دلایل، روشن و عمیق‌تر از آن است که به چشم می‌آید.
آیا تا به حال خودتان را در حالتی دیده‌اید که بیشتر به والد یا شخصی وابسته‌اید که کمترین محبت را به شما نشان داده؟ این احساس عاشقانه نیست، بلکه شاید نشانه‌ای از زخمی روانی است که هنوز درمان نشده. روانکاوی پاسخ می‌دهد که چرا گاهی دل به کسی می‌دهیم که در واقع ما را نادیده گرفته است.
فضای مجازی و اینترنت، در غیاب آموزش و هدایت آگاهانه از سوی خانواده، نهادهای آموزشی و قانون، نسلی از پسران را به‌سوی نوعی مردانگی تهی‌شده و سطحی سوق داده‌اند؛ نسلی که نه مسئولیت می‌شناسد، نه هدف، و نه اراده‌ای برای ساختن دارد. اگر امروز نایستیم، فردا خیلی دیر خواهد بود.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید