آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - وقتی عاشق میشوید، مغز شما دستخوش تغییراتی میشود که شباهت عجیبی به اعتیاد دارد. تحقیقات fMRI نشان میدهد مناطق فعال مغز عاشق، دقیقاً همان نواحی هستند که در مصرف کوکائین روشن میشوند. اما این آتش اولیه چگونه به گرمای ماندگار تبدیل میشود؟
عاشق شدن، یا وارد شدن به یک فرآیند شیمیایی؟
آغاز یک رابطهٔ عاشقانه، ترکیبی از شور، شیفتگی و کشف تازه است. اما آنچه ما "عشق" مینامیم، در واقع آغاز یک واکنش پیچیدهٔ زیستی و روانی در مغز انسان است. ضربان قلب بالا میرود، تمرکز از بین میرود، و فرد محبوب به مرکز توجه مغز ما تبدیل میشود. اما آیا این وضعیت هیجانی تا ابد پایدار میماند؟ علم پاسخ دیگری دارد: عشق، مرحله دارد؛ و هر مرحله با تغییراتی در مغز و رفتار همراه است.
سه مرحله عشق از منظر علم اعصاب و روانشناسی
۱. شهوت (Lust): میل آغازین جنسی
در نخستین مرحله، میل جنسی نقش کلیدی دارد. هورمونهای تستوسترون و استروژن میل به نزدیکی و برانگیختگی فیزیکی را تقویت میکنند. این کشش خام، زیربنایی است برای شکلگیری پیوند ابتدایی. رابطه جنسی در این دوره ابزاری است برای جذب، اما هنوز از عمق روانی برخوردار نیست.
۲. جذب (Attraction): شور و شیفتگی
مرحله دوم، اوج تجربهٔ عاشقانه است. سطح دوپامین و نوراپینفرین در مغز افزایش مییابد و حس «نشئگی احساسی» ایجاد میکند. احساسی که شباهت شیمیایی زیادی با اعتیاد دارد. افراد در این دوره معمولاً رابطه جنسی مکرر، هیجانی و پرشور دارند؛ چرا که مغز با هر تماس، پاداش عصبی دریافت میکند. سروتونین پایین میآید، تمرکز بر معشوق بالا میرود، و احساس "فقط او" بودن شکل میگیرد.
۳. دلبستگی (Attachment): پیوند پایدار و عمیق
حدود ۱۲ تا ۲۴ ماه پس از آغاز رابطه، مغز به مرحله سوم وارد میشود. اکنون جای دوپامین را اکسیتوسین (هورمون نوازش و اعتماد) و وازوپرسین (هورمون پیوند و حفاظت) میگیرد. رابطه جنسی در این دوره اگرچه کمتر پرشور، اما عمیقتر و آگاهانهتر است. زوجها در این مرحله احساس امنیت، نزدیکی روانی و تعهد پیدا میکنند؛ چیزی که در زبان علمی، دلبستگی پایدار نام دارد.
دو سال نخست: گذرگاه عشق یا پایان رؤیا؟
تحقیقات گسترده نشان میدهد که بسیاری از روابط عاشقانه، در فاصله ۱۸ تا ۲۴ ماه نخست، یا وارد فاز دلبستگی میشوند یا رو به زوال میروند. اگر رابطه صرفاً بر پایه جذابیت جسمانی یا هیجانات لحظهای بنا شده باشد، با فروکش کردن تحریک شیمیایی مغز، احساس پوچی یا بیمعنایی در رابطه پدیدار میشود. اما اگر رابطه از ابتدا بر پایه شناخت، صمیمیت، گفتوگو و احترام شکل گرفته باشد، مرحله سوم نه پایان، بلکه آغاز یک عشق بالغ است. در این نوع رابطه، رابطه جنسی نیز از ابزاری برای تحریک، به زبانی برای ابراز مهر، حمایت، و تداوم پیوند عاطفی تبدیل میشود.
رابطه جنسی در طول زمان: از شعلهوری تا گرمای پایداری
تصور نادرستی وجود دارد که کاهش میل جنسی نشانه سردی یا شکست رابطه است. در واقع، کاهش دفعات یا شدت صرفاً نشانهٔ ورود به مرحلهای بالغتر از رابطه است؛ جایی که رابطه جنسی، وسیلهای برای تعمیق اعتماد و تقویت همدلی میشود. مطالعات نشان میدهد که زوجهایی که در این مرحله، نسبت به نیازهای یکدیگر آگاهتر هستند و درباره خواستهها و احساسات جنسی خود صحبت میکنند، رضایت جنسی و عاطفی بیشتری تجربه میکنند.
نتیجهگیری: عشق، یک فرآیند تکاملی است
عشق واقعی نه در اوج هیجان، بلکه در پذیرش تفاوتها، در حل تعارضات، و در صمیمیت روزمره شکل میگیرد. دو سال نخست، تنها مقدمهای است برای آزمودن پایداری یک رابطه؛ نه از منظر شوق، بلکه از منظر بلوغ روانی. اگر بخواهیم رابطهای پایدار بسازیم، باید بپذیریم که عشق نیز مانند هر موجود زندهای، رشد میکند، تغییر میکند و نیاز به مراقبت دارد. رابطه جنسی، شور و دلبستگی همه بخشی از این چرخهاند؛ نه پایان، بلکه مسیر.