دوشنبه / ۲۶ آبان ۱۴۰۴ / ۱۷:۴۸
کد خبر: 34273
گزارشگر: 548
۱۸۳
۰
۰
۱
تحلیل فیلم پرفروش روسی

نقد فیلم سه ثانیه

نقد فیلم سه ثانیه
فیلم «رفتن عمودی» (Движение вверх) ساخته آنتون مگردیچف که در ایران با عنوان «سه ثانیه» شناخته می‌شود، به پردرآمدترین فیلم تاریخ سینمای روسیه تبدیل شده است. این فیلم که بازسازی پیروزی تاریخی تیم بسکتبال شوروی بر آمریکا در فینال المپیک ۱۹۷۲ مونیخ است، بیش از یک اثر سینمایی، به پدیده‌ای فرهنگی-اجتماعی در روسیه معاصر بدل شده است. فیلم مسیر دشوار آماده‌سازی این تیم برای شکست دادن تیم به ظاهر شکست‌ناپذیر آمریکا را به تصویر می‌کشد. صحنه پایانی فیلم که سه ثانیه تعیین کننده مسابقه را به نمایش می‌گذارد، به یکی از مهیج‌ترین سکانس‌های سینمای ورزشی تبدیل شده است.

آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:

فیلم «رفتن عمودی» (Движение вверх) به کارگردانی آنتون مگردیچف، که در ایران با نام «سه ثانیه» شناخته می‌شود، بیش از آنکه یک اثر سینمایی محض باشد، یک پدیده فرهنگی-اجتماعی در روسیه معاصر است. این فیلم که بازسازی یکی از جنجالی‌ترین و تاریخی‌ترین لحظات ورزش جهان — پیروزی تیم بسکتبال شوروی بر آمریکا در فینال المپیک ۱۹۷۲ مونیخ — است، بلافاصله پس از انتشار در دسامبر ۲۰۱۷ به پردرآمدترین فیلم تاریخ سینمای روسیه تبدیل شد. اما آیا این موفقیت تجاری برآمده از کیفیت هنری و روایی فیلم است، یا محصول هوشمندی سازندگان در بهره‌گیری از یک اسطوره ورزشی و تزریق احساسات ناسیونالیستی به مخاطب است؟ نقد پیش رو با واکاوی ابعاد مختلف این فیلم، از داستان و کارگردانی گرفته تا زمینه‌های سیاسی و تاریخی، به این پرسش‌ها پاسخ خواهد داد.

خلاصه داستان: نبرد نمادین در سایه جنگ سرد

داستان فیلم در سال ۱۹۷۰ و در آستانه المپیک مونیخ آغاز می‌شود. ولادیمیر گارانژین (با بازی قدرتمند ولادیمیر ماشکوف)، مربی جسور و گمنام اسپارتاک لنینگراد، به عنوان سرمربی جدید تیم ملی بسکتبال شوروی منصوب می‌شود. او در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود، با شهامت تمام، هدف نهایی تیم را نه کسب مدال نقره، بلکه شکست دادن تیم شکست‌ناپذیر آمریکا اعلام می‌کند. این ادعا موجی از حیرت و حتی ترس را در دستگاه ورزشی شوروی به راه می‌اندازد.

فیلم سپس مسیر دشوار آماده‌سازی این تیم را به تصویر می‌کشد: گارانژین ترکیب سنتی تیم را که متکی بر ستاره‌های زسکا مسکو بود، درهم می‌ریزد و بازیکنانی از سراسر اتحادیه را به خدمت می‌گیرد. او با روش‌های تمرینی سختگیرانه و غیرمتداول، که اغلب با مخالفت مقامات و حتی خود بازیکنان مواجه می‌شود، سعی در ایجاد روحیه‌ای جنگنده و باور به پیروزی دارد. فیلم در نهایت به اوج خود، یعنی بازی فینال المپیک مونیخ می‌رسد؛ مسابقه‌ای که نتیجه آن در سه ثانیه پایانی و در پی یک تصمیم جنجالی داوران رقم می‌خورد و به ۶۳ سال سلطه بی‌وقفه آمریکا در بسکتبال المپیک پایان می‌دهد.

تحلیل روایت و ساختار: قدرت هیجان در برابر ضعف عمق‌بخشی

فیلم در ژانر درام ورزشی کاملاً استاندارد عمل می‌کند. ساختار روایی «تیم تحت‌سگمن -> آمدن مربی جدید -> ایجاد اختلاف -> متحد شدن -> پیروزی نهایی» به وضوح قابل تشخیص است. مگردیچف این فرمول آشنا را با مهارت فنی بالایی به اجرا درآورده است. صحنه‌های تمرین پویا و سریع هستند، تدوین ریتمیک فیلم به ویژه در سکانس‌های مسابقه، هیجان را به خوبی به مخاطب منتقل می‌کند و فیلمبرداری در صحنه نهایی، با وجود استفاده از تکنیک کروماکی برای بازسازی فضای استادیوم، تاثیرگذار و پرجزئیات است. با این حال، بزرگترین ضعف فیلم در همین بخش نهفته است: سطحی‌نگری در پرداخت شخصیت‌ها. فیلم با وجود داشتن زمان کافی، فرصت چندانی برای عمق‌بخشی به بازیکنان به عنوان انسان‌هایی با انگیزه‌ها، ترس‌ها و زندگی‌های شخصی پیچیده قائل نمی‌شود. به جز چند فلاش‌بک کوتاه به زندگی الکساندر بلوف (بازیکن کلیدی تیم)، سایر شخصیت‌ها عمدتاً در حد «بازیکن شماره فلان» یا نمادهایی از «اراده جمعی» تقلیل می‌یابند. ولادیمیر ماشکوف در نقش گارانژین، اگرچه بازی پرطنین و قدرتمندی ارائه می‌دهد، اما شخصیت او نیز بیشتر به یک «قهرمان اسطوره‌ای» شبیه است تا یک مربی خاکی با دغدغه‌های واقعی. این امر باعث می‌شود ارتباط عاطفی مخاطب با شخصیت‌ها به جای آنکه در طول فیلم و از طریق کنش‌های دراماتیک شکل بگیرد، عمدتاً در لحظه پیروزی نهایی و از طریق تحریک احساسات ناسیونالیستی برقرار شود.

بازیگران: توانایی در خدمت طرحی ساده

بدون شک بازیگران فیلم یکی از نقاط قوت آن هستند. ولادیمیر ماشکوف، با آن سیمای مصمم و حرکات اقتدارگرایانه، کاملاً در نقش یک رهبر نظامی-ورزی جا افتاده است. او توانسته است ترکیبی از جسارت، آسیب‌پذیری و اراده آهنین را به تصویر بکشد. بازیگران نقش بازیکنان، مانند کیریل زایتسف در نقش سرگئی بلوف، نیز با وجود محدودیت‌های فیلمنامه، عملکرد قابل قبولی دارند و توانایی فیزیکی و ورزشی آنان باورپذیری صحنه‌های مسابقه را به شدت افزایش داده است. حضور بازیگران بین‌المللی مانند جان سیویج در نقش سرمربی تیم آمریکا نیز به واقعی‌نمایی تقابل می‌افزاید. با این حال، این استعدادهای درخشان در نهایت در خدمت طرحی شخصیت‌پردازی شده‌اند که فرصت چندانی برای درخشش خارج از کلیشه‌های مرسوم ژانر به آنان نمی‌دهد.

زمینه تاریخی و سیاسی: سینمای میهن‌پرستانه پوتین

برای درک کامل «رفتن عمودی»، باید آن را در بستر سیاسی-فرهنگی روسیه امروز تحلیل کرد. این فیلم در دورانی ساخته شده که کرملین به شدت مشغول بازسازی هویت ملی و غرور روسی، مبتنی بر احیای نمادهای دوران شوروی (البته بدون ایدئولوژی کمونیستی) است. فیلم‌هایی مانند «سالشمار محاصره» و اکنون «رفتن عمودی»، در زمره تولیدات «سینمای میهن‌پرستانه» قرار می‌گیرند که هدفشان تقویت روحیه جمعی و نمایش عظمت روسیه (در قالب گذشته شوروی) است. فیلم به وضوح بر این جنبه تأکید دارد:

  1. تقابل «ما» در برابر «آنها»

    آمریکا به عنوان «دیگری» قدرتمند و مغرور به تصویر کشیده می‌شود که شکست‌ناپذیر به نظر می‌رسد. پیروزی در برابر او، نه فقط یک برد ورزشی، که نمادی از توانایی یک ملت برای رقابت با ابرقدرتی غربی است.
  2. کمرنگ کردن سیاست

    فیلم هوشمندانه فضای سرکوبگرانه اواخر دوران برژنف و همچنین کشتار المپیک مونیخ توسط گروه سپتامبر سیاه را به حاشیه می‌راند و تمام تمرکز خود را بر روی نبرد ورزشی متمرکز می‌کند. این امر باعث می‌شود داستان برای مخاطب امروزی که ممکن است از پیچیدگی‌های سیاسی آن دوره بی‌خبر باشد، جذاب‌تر و مستقیم‌تر باشد.
  3. تأکید بر اتحاد و فداکاری

    همانند بسیاری از فیلم‌های ورزشی، ارزش‌های جمعی، انضباط و فداکاری برای هدفی بزرگتر، به عنوان کلید موفقیت نشان داده می‌شود. این پیام به خوبی با گفتمان سیاسی حاکم بر روسیه امروز همخوانی دارد.

جنجال‌ها و انتقادات: میان واقعیت و درام

«رفتن عمودی» خالی از جنجال نبود. مهمترین انتقادها از این فیلم عبارتند بودند از:

تحریف تاریخی و بی‌احترامی به خانواده‌ها

خانواده‌های واقعی ولادیمیر کوندراشین (گارانژین در فیلم) و الکساندر بلوف به شدت از چگونگی به تصویر کشیدن زندگی خصوصی این شخصیت‌ها بدون کسب اجازه از آنها شکایت کردند. این امر سوالات اخلاقی مهمی را درباره محدوده آزادی هنری در مقابل حریم خصوصی قهرمانان واقعی مطرح می‌کند.

اتهام سرقت ادبی

برخی منتقدان، از جمله یوتیوبر مشهور روس «کمدین بد»، این فیلم را متهم به کپی‌برداری از ساختار و لحن فیلم آمریکایی «معجزه» ( Miracle، 2004) کردند که درباره پیروزی تیم هاکی آمریکا بر شوروی در المپیک ۱۹۸۰ است. این تقارن، جنبه طنزآمیز و تبلیغاتی ماجرا را پررنگ می‌کند.

پرداختن به یک شخصیت ساختگی ضد شوروی

: یکی از جنجالی‌ترین بخش‌های فیلم، معرفی یک بازیکن تخیلی به نام «زدراوتس» است که در ابتدا مشتاق شوروی است اما تحت نظر کاگ‌ب به یک ناراضی ضد شوروی تبدیل می‌شود! این عنصر دراماتیک که کاملاً ساخته ذهن فیلمنامه‌نویس است، به وضوح برای تزریق یک درگیری درونی و نشان دادن فضای سیاسی آن دوران به کار رفته، اما از نظر بسیاری از منتقدان، عاملی نامربوط و تحریف‌کننده واقعیت تاریخی بود.

نتیجه‌گیری: یک حماسه ورزشی کارآمد اما ناقص

«رفتن عمودی» یا «سه ثانیه» را می‌توان به دو صورت کاملاً متضاد ارزیابی کرد:

از منظر یک اثر سرگرم‌کننده ورزشی، فیلمی است به شدت حرفه‌ای، پرهیجان و از نظر فنی صلاحیت دار. این فیلم توانسته است یک رویداد تاریخی را با تمام درام ذاتی‌اش به تصویر بکشد و برای ۲ ساعت و نیم، مخاطب را روی صندلی میخکوب کند. صحنه فینال که در آن سه ثانیه پایانی سه بار تکرار می‌شود، یکی از مهیج‌ترین سکانس‌های سینمای ورزشی در سال‌های اخیر است.

اما از منظر یک اثر هنری و تاریخی، فیلم با کاستی‌های جدی روبرو است. شخصیت‌پردازی سطحی، تحریف‌های تاریخی به بهانه دراماتیزه کردن، و زیرساخت تبلیغاتی آشکار، از عمق و اثرگذاری ماندگار آن می‌کاهد. این فیلم بیشتر شبیه یک «ابزار» است: ابزاری برای بیداری غرور ملی در روسیه امروز. در نهایت، «رفتن عمودی» یک شاهکار سینمایی نیست، اما یک پدیده سینمایی موفق است. این فیلم نشان می‌دهد که چگونه یک روایت ورزشی می‌تواند در بستری خاص، به ابزاری قدرتمند برای انتقال پیام‌های فراسینمایی تبدیل شود. برای مخاطب ایرانی، تماشای این فیلم می‌تواند هم لذت تماشای یک درام ورزشی حماسی را به ارمغان بیاورد و هم پنجره‌ای باشد برای فهم بهتر نسبت سینما، سیاست و هویت ملی در روسیه معاصر. «سه ثانیه» را می‌توان تماشا کرد، هیجان زده شد، اما باید با آگاهی از لایه‌های پنهان و ناگفته‌ای که پشت آن سه ثانیه جنجالی پنهان شده است.

تکنیک‌های فیلمسازی

فیلم «رفتن عمودی» از نظر ساختاری کاملاً در چارچوب استانداردهای ژانر درام ورزشی حرکت می‌کند. فرمول روایی آشنا و آزموده این ژانر به خوبی توسط کارگردان به کار گرفته شده است. آنتون مگردیچف با مهارت فنی قابل توجهی، صحنه‌های تمرین و مسابقه را به تصویر کشیده است. تدوین ریتمیک و پویای فیلم به ویژه در سکانس‌های مسابقه، توانسته هیجان و تنش مسابقات بسکتبال را به خوبی به مخاطب منتقل کند. فیلمبرداری در صحنه نهایی، با وجود استفاده از تکنیک کروماکی برای بازسازی فضای استادیوم، تاثیرگذار و پرجزئیات است. با این حال، فیلم از نظر عمق روایی و پرداخت شخصیت‌ها با ضعف‌های جدی روبروست. شخصیت‌ها عمدتاً یک‌بعدی و فاقد پیچیدگی‌های انسانی هستند.

پرداخت شخصیت‌ها و عملکرد بازیگران

بزرگترین ضعف فیلم «رفتن عمودی» در پرداخت سطحی شخصیت‌ها نهفته است. فیلم با وجود داشتن زمان کافی، فرصت چندانی برای عمق‌بخشی به بازیکنان به عنوان انسان‌هایی با انگیزه‌ها، ترس‌ها و زندگی‌های شخصی پیچیده قائل نمی‌شود. به جز چند فلاش‌بک کوتاه به زندگی الکساندر بلوف، سایر شخصیت‌ها عمدتاً در حد «بازیکن شماره فلان» یا نمادهایی از «اراده جمعی» تقلیل می‌یابند. ولادیمیر ماشکوف در نقش گارانژین، بازی پرطنین و قدرتمندی ارائه می‌دهد، اما شخصیت او نیز بیشتر به یک «قهرمان اسطوره‌ای» شبیه است تا یک مربی خاکی با دغدغه‌های واقعی. این امر باعث می‌شود ارتباط عاطفی مخاطب با شخصیت‌ها به جای آنکه در طول فیلم و از طریق کنش‌های دراماتیک شکل بگیرد، عمدتاً در لحظه پیروزی نهایی و از طریق تحریک احساسات ناسیونالیستی برقرار شود.

زمینه تاریخی و سیاسی فیلم

برای درک کامل «رفتن عمودی»، باید آن را در بستر سیاسی-فرهنگی روسیه امروز تحلیل کرد. این فیلم در دورانی ساخته شده که کرملین به شدت مشغول بازسازی هویت ملی و غرور روسی، مبتنی بر احیای نمادهای دوران شوروی (البته بدون ایدئولوژی کمونیستی) است. فیلم به وضوح بر تقابل «ما» در برابر «آنها» تأکید دارد: آمریکا به عنوان «دیگری» قدرتمند و مغرور به تصویر کشیده می‌شود که شکست‌ناپذیر به نظر می‌رسد. پیروزی در برابر او، نه فقط یک برد ورزشی، که نمادی از توانایی یک ملت برای رقابت با ابرقدرتی غربی است. فیلم هوشمندانه فضای سرکوبگرانه اواخر دوران برژنف و همچنین کشتار المپیک مونیخ توسط گروه سپتامبر سیاه را به حاشیه می‌راند و تمام تمرکز خود را بر روی نبرد ورزشی متمرکز می‌کند.

جنجال‌ها و انتقادات وارد بر فیلم

«رفتن عمودی» خالی از جنجال نبود. مهمترین انتقادها از این فیلم عبارت بودند از تحریف تاریخی و بی‌احترامی به خانواده‌ها: خانواده‌های واقعی ولادیمیر کوندراشین (گارانژین در فیلم) و الکساندر بلوف به شدت از چگونگی به تصویر کشیدن زندگی خصوصی این شخصیت‌ها بدون کسب اجازه از آنها شکایت کردند. همچنین فیلم متهم به سرقت ادبی از فیلم آمریکایی «معجزه» (Miracle، 2004) شد که درباره پیروزی تیم هاکی آمریکا بر شوروی در المپیک ۱۹۸۰ است. یکی دیگر از جنجالی‌ترین بخش‌های فیلم، معرفی یک بازیکن تخیلی به نام «زدراوتس» است که کاملاً ساخته ذهن فیلمنامه‌نویس بوده و از نظر بسیاری از منتقدان، عاملی نامربوط و تحریف‌کننده واقعیت تاریخی بود.

https://www.asianewsiran.com/u/hMt
اخبار مرتبط
گی‌یرمو دل‌تورو در آخرین اثر سینمایی خود به سراغ بازآفرینی اسطوره فرانکشتاین رفته است. این فیلم که قرار است در اکتبر ۲۰۲۵ اکران شود، با بازی اسکار آیزاک و جیکوب الوردی تفسیری شخصی از داستان مری شلی ارائه می‌دهد. در این روایت جدید، مخلوق نه نماد ترس که موجودی عمیقاً آسیب‌پذیر و انسانی تصویر شده است. فضای گوتیک فیلم با طراحی تولیدی چشمگیر و بازی درخشان بازیگران همراه شده است. اگرچه فیلم با مدت زمان ۱۴۹ دقیقه‌ای گاه احساس سنگینی می‌دهد، اما به عنوان یکی از اصیل‌ترین آثار دل‌تورو شناخته می‌شود.
فیلم «صدام» به کارگردانی پدرام پورامیری و با بازی رضا عطاران، یکی از جسورانه‌ترین آثار سینمای ایران در سال‌های اخیر محسوب می‌شود. این فیلم که با ایده زندگی بدل صدام حسین شکل گرفته، تلاش کرده تا با زبان طنز به برهه حساس تاریخی جنگ ایران و عراق بپردازد. اگرچه ایده مرکزی فیلم از نوآوری و جسارت بالایی برخوردار است، اما اجرای آن با چالش‌های متعددی روبرو بوده است. بازی درخشان رضا عطاران در کنار مشکلات فیلمنامه و کارگردانی، تصویری دوگانه از این اثر به نمایش گذاشته است. فیلم «صدام» در نهایت اثری است با پتانسیل بالا که نتوانسته به تمام وعده‌های خود عمل کند.
فیلم سینمایی «غریزه» به کارگردانی سیاوش اسعدی پس از ۴ سال توقیف به اکران عمومی رسیده است. این فیلم که داستان عاشقانه‌ای در دهه ۴۰ خورشیدی را روایت می‌کند، با وجود زیبایی‌های بصری قابل توجه، با ضعف‌های اساسی در روایت و شخصیت‌پردازی مواجه است. داستان درباره کامران، پسر نوجوانی است که عاشق سینماست و به آتیه دل می‌بندد، اما این رابطه با ورود رسول خان، پدر کامران، به بحرانی عمیق فرو می‌رود. فیلم با بازی بازیگرانی چون امین حیایی، پانته‌آ پناهی و ژاله صامتی، تلاش کرده تا ملودرامی عاشقانه را در فضایی نوستالژیک به تصویر بکشد.
فیلم سینمایی «بچۀ مردم» به کارگردانی محمود کریمی، روایتگر داستان نوجوانان پرورشگاهی در دهه شصت است. این فیلم که در جشنواره فجر امسال حضور داشته، با نگاهی تازه به مفاهیم عمیق انسانی پرداخته است. کریمی در این اثر از ترکیب بازیگران پیشکسوت و تازه‌کار استفاده کرده که گوهر خیراندیش، رضا کیانیان و چهار نوجوان تازه‌کار از جمله آنان هستند. موسیقی فیلم نیز توسط کریستف رضاعی ساخته شده است. اگرچه فیلم در پرده سوم با ضعف روایی مواجه است، اما توانسته فضای نوستالژیک دهه شصت را به خوبی به تصویر بکشد و نگاهی تازه به مسائل هویتی نوجوانان داشته باشد.
فیلم سینمایی «کج‌پیله» به کارگردانی هاتف علیمردانی و با بازی الناز شاکردوست این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است. این فیلم داستان زنی را روایت می‌کند که بر اثر اتفاقی ناگهانی به مرد تبدیل می‌شود. «کج‌پیله» در واقع نسخه ایرانی فیلم ترکی «اوه! بیلندا» است که با تغییراتی به صورت کمدی ارائه شده است. صحنه‌های رقص و گریم مردانه شاکردوست در فضای مجازی به سرعت وایرال شده‌اند. نقش‌آفرینی الناز شاکردوست در این فیلم ضعیف ارزیابی شده و روایت داستان نیز گسسته و کلیشه‌ای توصیف شده است.
فیلم «مجنون» به کارگردانی مهدی شاه‌محمدی با وجود هزینه‌سازی کلان، در شخصیت‌پردازی شهید زین‌الدین و روایت عملیات خیبر ناکام مانده و تبدیل به نمونه‌ای از ضعف‌های سینمای دفاع مقدس شده است. در این مطلب به نقد و بررسی فیلم مجنون می پردازیم.
فیلم "قسطنطنیه" جدیدترین ساخته کریم امینی، داستان گروهی از ایرانیان را روایت می‌کند که برای واکسیناسیون به ترکیه سفر می‌کنند، اما درگیر ماجراهایی می‌شوند که به یک رسوایی جهانی ختم می‌شود. در این یادداشت نقد و تحلیلی از فیلم قسطنطنیه را ارائه خواهیم داد.
فیلم "ناتور دشت" به کارگردانی خردمندان، با بازی درخشان میرسعید مولویان و هادی حجازی‌فر، روایتگر داستان گمشدن یک کودک در روستایی ایرانی است که تعلیقی نفس‌گیر از ابتدا تا انتها ایجاد می‌کند. در این یادداشت نقد و تحلیلی از فیلم ناتوردشت را ارائه خواهیم داد.
"گوزن‌های اتوبان" ساخته ابوالفضل صفاری با بازی ستارگانی چون الناز شاکردوست، نوید پورفرج و صدف اسپهبدی، اگرچه با ایده‌ای نو و به‌روز درباره تاثیرات فضای مجازی آغاز می‌شود، اما در میانه راه به ورطه شعارزدگی و کلیشه‌سازی سقوط می‌کند. در این مطلب به نقد و بررسی فیلم گوزن های اتوبان می پردازیم.
فیلم سینمایی "غیبت موجه" به کارگردانی عباس رافعی پس از ۴ سال انتظار برای دریافت مجوز، نهایتا به پرده سینماها راه یافته است. این فیلم که با بازی میترا حجار و ابوالفضل پورعرب در نقش‌های اصلی همراه است، روایتی نمادین از بحران‌های نظام آموزشی و اجتماعی ارائه می‌دهد. در این مطلب به نقد و بررسی این فیلم می پردازیم.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید